دیر و دور

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

نوستالوژی

سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۳۴ ب.ظ

مداحی هایی که مادر من توی گوشیش دارد حداقل برای هشت، ده سال پیش است. بعد مثلا سید جواد از توی آشپزخانه نوحه ی سنگینِ ضجه درآر می خواند و من روی کاناپه ی پذیرایی می نشینم، لبخند می زنم و توی گذشته غرق می شوم.

  • رضا پیران

نظرات (۵)

  • ...:: بخاری ::...
  • عجیب...
    عجیب...
    یاد مامان خودم و گوشیش افتادم!
     صدای ایشون ما رو میبره به تابستون ۸۲. تابستون زشتی بود
  • د‌ل‌باخته ..
  • مداحی های اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد چیز دیگری بود...
    می دانی پیران یک دوستی دارم که عین تو خوب می نویسد، زیبا فکر می کند، چیزهای ریز را می بیند اما مرا نمی بیند!!!
    حسودیم می شود به همه ی ریزهایی که می بیندشان!!!
    مداحی هم دوست دارد اصلا اولین بار عاشق اشکهای بی امانش توی روضه شدم! بعد فهمیدم صفای روضه را!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی