دیر و دور

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

تهش

يكشنبه, ۹ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۴۶ ق.ظ
تهش اینه که رو کنی سمتش، سرت رو بندازی پایین و آروم بگی اینم نبود. اون لبخند بزنه که یعنی من بهت گفته بودم، نگفته بودم؟ تو این پا و اون پا کنی. اون بفهمه چه مرگته. دستشو باز کنه. تو خودت رو پخش کنی توی آغوشش. گریه کنی. دست بکشه سرت، بگه تو مالِ منی، فقط من، میفهمی؟ تو بگی هوم. بگی دلم تنگه خدا جون. بگه می دونم، من همه چیز رو می دونم. تو آروم بشی از این که اون همه چیز رو می دونه. بگی از این به بعد هر چی تو گفتی، قول مردونه. اون لبخند بزنه و بگه اگه بازم زدی زیر قولت برگرد، صد بار هم اگه زدی زیر قولت برگرد. تو صدا دار گریه کنی.
پ.ن:
استغفرالله ربی و اتوب الیه
  • رضا پیران

نظرات (۲)

مثل ته تموم قصه ها قشنگ بود...
  • راهی به سوی نور
  • چه خوب که خدا از دستمون خسته نمیشه...

    قشنگ بود

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی