نه که درمانش درمان بوده، غمش غم نبوده لابد!
يكشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۲۵ ب.ظ
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود ... همین!
پ.ن: تو ببخش حضرت دلبر این زبان گُنده گو و این دلِ باری به هر جهتی را که با این غم، در بند درمان هم در نماند.
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود ... همین!
پ.ن: تو ببخش حضرت دلبر این زبان گُنده گو و این دلِ باری به هر جهتی را که با این غم، در بند درمان هم در نماند.
پرسید: "کلمه کی زاده شد؟" گفتم: "زمانی که تو خندیدی." خندید. پرسید: "و تو کی زاده شدی؟" گفتم: "زمانی که کلمات به پیچیده ترین و رازآلودترین مرحله ی خود رسیدند."