.
چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۰، ۰۸:۴۵ ب.ظ
دارم عوض میشوم. رشتههای نازک روحم را میبینم که گره میخورند به هم. عادتهایم را میبینم که دستوپاگیرم میشوند، حوصلهام را سر میبرند، بعد من دستمیاندازم و تروخشکشان را میگیرم و از وجودم میکنم و میاندازم دور. دارم عوض میشوم. دارم در یک راه تاریک و مهآلود قدم میزنم. به سمت کجا میروم؟ چرا میروم؟ هیچ اطمینانی به آینده ندارم. جلوی پایم را نمیبینم. نمیفهمم این تغییرات مخرب است یا سازنده. به معنای مخرب و سازنده فکر میکنم و کلماتی که اینهمه دستمالی شدهاند. بهنظرم باید منتظر رویارویی با یک «اتفاق» باشم.