چراهای بعد از ساعتِ یکِ شب
يكشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۱۱ ق.ظ
چرا دیدنِ یک فیلمِ مزخرف، شنیدنِ یک موسیقی بی خود، رفتن به گالری یک نقاشِ چِرت، ایستادن پهلو به پهلوی یک روشنفکرِ بی هویتِ بی مایه و فرو دادنِ دودِ سیگارِ کنتِ پاورش و شنیدن اراجیفی که به هم می بافد برای من به اندازه ی خواندنِ یک کتابِ ضعیف و سخیف، سخت، آزار دهنده، حال بهم زن، عصبانی کننده و ناامید شونده نیست؟!