دیر و دور

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

صدای نفس‌های نامنظم مردی در اتاق بازجویی

چهارشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، ۰۱:۳۱ ق.ظ

پیری یعنی مراقب دندان‌هایت باش. یعنی مراقب کمرت باش. گردنت. زانوها. چربی کبدت. قند خونت. پیری یعنی دیر خوب می‌شوی و از هر مرض ذره‌ایش توی تنت یادگاری می‌ماند. پیری یعنی «می‌شه قرص من رو هم بیاری؟» پیری یعنی هجوم فکرهایی که یکی یکی باهاشان کشتی می‌گیری و یکی‌یکی خاک می‌شوی. پیری یعنی اختلال خواب. پیری یعنی می‌خواهی و نمی‌شود. نمی‌کشی. نمی‌توانی. یعنی افسار تنت دستت نیست. یعنی به روغن‌سوزی افتادن. پیری یعنی کنار آمدن با سختی‌ها و رنج‌ها و مشکلات. یعنی «همینه که هست». پیری یعنی بعد از پنج سال ببیندت و بگوید «وااای! چقدر عوض شده‌ای». پیری یعنی «اوووووه، چقدر وقته همدیگه رو ندیده‌ایم؟» پیری یعنی کفه‌ی خاطرات گذشته سنگین‌تر شده. یعنی غرق شدن در روزهای رفته، بدون تمنایی برای آینده. پیری یعنی چشم‌هاش آبی بود یا سبز؟ یعنی «چقدر این خانم آشناست»... 
من پیر شده‌ام. خانم‌ها، آقایان. من پیر شده‌ام، و بهتر است همین‌جا اعتراف کنم که از پیری می‌ترسم.

  • رضا پیران

نظرات (۱)

پیمانه‌ام ز رعشه‌ی پیری به خاک ریخت / بعد از هزار دور که نوبت به ما رسید!

صائب میگه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی