پاسخ:
حس روز بعد از دو سال خدمت ... حس قضای حاجت، آخر شب، بعد از یک روزِ بدون مستراح ... حس کشتی گیری که بعد از پنج دقیقه بازی سخت و پرفشار، آخر راند دوم، پشتش خاک میشه ... حس کشتی گیری که بعد از پنج دقیقه بازی سخت و پرفشار، آخر راند دوم، پشت حریفش رو خاک میکنه !
حس وقتی که دفاع از پایان نامه ات تموم میشه و داری از اساتید و حضار محترم تشکر میکنی ... اینقدر حس رهایی داره که لبخند گل و گشاد روی صورت رو سخت میشه جمع و جورش کرد
حس بعد از شستن سینک ظرف شویی وقتی که شستن ظرف های مهمونی تموم شده
حس مشترکی نداشتم سر هیچ کدوم از کنکورهام. هیچ وقت نچسبید بهم.
پاسخ:
در واقع روز بعد از کنکور. نگید که ذوق زده نبودید. نگید که تمام علاقه های سرکوب شده ی زمان درس و استرس و تست و تست و تست، هوار نشدن روی سرتون. نگید که از هر چیز کوچیکی خوشحال نمی شدید. از صبح! از صدای پرنده ها. از صدای رادیوی مادر. از خنکی تشک. از آب یخ. از فیلم. از کتاب. از پیاده روی ...
من کنکورم اینطوری نبود. اینا ک میگید اصلا نبود. من بخاطر کنکور از هیچ کدوم اینا نزدم. کنکور ی طوری بود ک انگار مثلا دو ساعت رفتم تمرین حل کنم و بیام. قبلشم ی طوری بود ک انگار مثلا روزی ی چند دقیقه ای ی جاییم درد میکنه. ک عادتم میکنی بهش بعد ی مدت. همین.
خوبه مرگ اینطوری باشه اصن
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.