دیر و دور

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

پری جانِ آقا موسی

يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۴۷ ق.ظ

میانه های هفت روایت خصوصی ام. روایتِ پری خانم. کتاب را میبندم. سرم را تکیه میدهم به دیوار. قطره اشکی از گوشه ی چشمم قل میخورد و توی انبوه ریش هایم گم میشود.

  • رضا پیران

نظرات (۶)

  • آرزوهای نجیب (:
  • ولی هیچ کدوم از حکایت ها شبیه حکایت پسرشون نمیشه
    یه غم، یه گله گی یه حسرت و ... 
    پاسخ:
    بعد از روایتِ صدری نوشتم:

    کودکانه های یک مردِ 50 ساله

    واقعا خودش بود. بدون ادا. قابل لمس ...
    چه قرابتی داشت با فکر چند دقیقه پیشم در مورد این که آیا این کتاب را بخرم؟ آیا این کتاب را نخرم؟
    پاسخ:
    اصلا فکر نخریدنش رو هم نکنید ...
    http://meysammotiee.ir/files/other/fatemiyeh/Shab3Fatemieh2-1394[02].mp3

  • مثلا همین رفتن های دیربازگشت...

  • "مثل اینست که کودک شده باشی آن وقت
    هی تو را باز نگیرند به بازی سخت است"
    آخه فرزند امام چرا باید این افکارو داشته باشه؟ این گله گی نزدیک به حسادت بود؟ بی استعداد ترین شخص تو خاندان صدر برابری میکنه با نخبه های ما بعد این تصویری که نویسنده ساخته واقعا غیرقابل تحمله. "...اصلا آیا امیدی به من داشتی؟"

    بعد جالبه تمام اینارو از ذهن منطقی و دودوتا چارتای ایشون در آورده.
    پاسخ:
    به گمانم حتا نخبه هایی با ذهن دو دو تا چهارتا هم زندگی شخصی پر از گلایه و حسادت و ترس و ... دارن. به گمانم آدمی زاد آمیخته ست با این احساس ها. به گمانم سعی حبیبه جعفریان در نفوذ به دل خانواده صدر و کشیدن خصوصی ترین افکار این خانواده بزرگ و بزرگوار و شناسایی امام از رفتار و افکار اطرافیانش ( یعنی روشن کردن اطراف سوژه برای شناختن سوژه، نه نور انداختن روی خود سوژه) سعی خوبی بوده و تا حد قابل قبولی به عنوان کتاب نزدیک و وفادار. من که امکان این رو می دادم که اسم کتاب فریبنده باشه و نویسنده نتونسته باشه هفت روایت خصوصی رو جمع کنه ... اما حبیبه جعفریان توی این کارش هم ثابت کرد نویسنده ی تواناییه.
    از اون کتاباس که باید تو کتابخونه داشته باشی... هف‌هش‌صدبار بخونیش.
    + بجز روایت پسرشون که شما به‌حق کودکانه‌های یک مرد پنجاه ساله خطابش کردید، روایت حورا هم از این جهت برای من جذابیت متفاوتی داشت که می‌گفت من تو اتوپیا زندگی کردم...
    بعد که دقت می‌کردی می‌دیدی این تصور اتوپیایی از زندگیشون دائم داشته تو ذهن تو هم به عنوان خواننده چرخ می‌خورده!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی