دیر و دور

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

از حسرت چیزهایی که نیست

چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۸، ۱۰:۰۲ ق.ظ

باید یکی باشه که وقتی خسته شدی، وقتی کم آوردی، وقتی دیگه نتونستی، دست بذاره رو شونه ت، از چشماش لبخند بریزه و بهت بگه تو برو استراحت کن، نگران هیچی هم نباش، من هستم.

  • رضا پیران

نظرات (۵)

آه! واقعا...
ولی افسوس که نیست...
شاید هم باشه و همین حرفها رو هم بگه...
اما ما نمی شنویم
  • واقعیت سوسک زده
  • نمی دونم چرا حال خراب ادمها خوب نمیشه فقط از حالتی به حالت دیگه تغییر موضع میده !
    از حسرت هایی که من دارم اینه که نشده یکی این حرف رو به من بزنه و من بسپارم بهش همه چیز رو، بعد پشیمون نشم.
    حالا چه جلد گرفتن کتابهای مدرسه باشه که همیشه هوا میرفت زیر چسب جلد و جلدش با قیچی کج کوتاه میشد، یا خرید حاشیه ی تور عروس باشه که عوض شیری سفید بود. یا پارچه ی صورتی که قرار بود بسپرم بهشون که بهترینش رو بخرن که خب بهترینش رو خریدن ولی نارنجی!
    پاسخ:
    :))))
    حتی شاید هیچ کس ندونه که چرا چندساعته فکر...
    حتی شاید هیچ‌کس نفهمه بقیه این جمله‌ها...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی