دیر و دور

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

با کمال تأسف باید بگم که واقعیت داره

جمعه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۲۴ ق.ظ

ببین پسرجان، تو بزرگ شدی. یادت می آید بهت می گفتند باید بزرگ بشی که بفهمی، منظورشان همین حول و حوالی بوده. حالا که پیمانه ی سی سالگی را هم تا ته سر کشیدی وقتش رسیده که با هم رو راست باشیم. وقتش رسیده تمام قامت، بدون اینکه ضربان قلبت خیلی بالا برود، بدون اینکه دست و پایت بلرزد و آب دهانت را نتوانی قورت بدهی بایستی روبروی حل نشدنی های زندگی ات. یا بپذیری شان و به خودت بیایی یا بروی گم شی از اینکه هنوز هم بچه ای. گریه زاری، قهر کردن، لوس بازی، مشغول اسباب بازی شدن، استعمال دخانیات و فرار کردن هم ممنوع. به من نگاه کن، می خوام چند کلمه مردانه باهات حرف بزنم. تو داری پیر میشوی. زمان دارد با سرعت می گذرد و تو و همه ی کسانی که دوستشان داری پیمانه شان دارد تمام می شود. می فهمی؟ داری می میری احمق. 

  • رضا پیران

جلوی آینه قدی اتاق

نظرات (۵)

جمله ی آخرش کلِ متن و غمگین کرد⁦☹️⁩ درسته واقعیته اما تلخه ...

  • واقعیت سوسک زده
  • برای ابدیتت زندگی کن ، مرگ نوش جانت 

    سلام من چندوقت پیش رفتم کتاب داستان ولی شما نبودین اونجا! فکر میکردم شاید شما باشید آخه دوست داشتم چون اهل کتاب هستید چندتا کتاب خوب بهم معرفی کنید ولی ...کتاب داستان نیستید اصلا؟ چه موقع سر میزنید تا بیایم مشورت بگیریم واسه خرید و خوندن کتاب

    پاسخ:
    سلام. به زودی بر می گردم. شاید از هفته آینده، شاید هم بعد از عید

    چقدر عالی ...

     تا که می افته دندونای شیری/ می شینه رو سرت برف پیری

     

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی