چطور میتوانم دوستش نداشته باشم؟
چهارشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۹، ۰۳:۴۲ ق.ظ
تصویر کودکی من از سرماخوردگی، تبهای چهل درجهست و مادرم که کاسهی آبی گذاشته زیر پام، پاهام را بالاش گرفته و هی با دست آب میریزد روی پام و صلوات میفرستد. من میلرزم. گاهی وقتی هم شانههای مادرم. پاشویه که تمام شد پارچهی نازکی روم میکشد. یک دستمال که همیشه هم دستمال سفید نخیای هست را چندبار تا میکند، میلغزاند توی کاسهی آب تمیزی که دماش از قبلی چند درجه بالاتر است، میچلاندش و بعد میگذارد روی پیشانیام. گاهی وقتی چند قطره آب از کنارههای دستمال شره میکند سمت شقیقهام و در بدترین حالت گوشم. قبل از اینکه بفهمم مادرم با دستمال خشکی قطرههای نافرمان را برمیدارد. تصویر کودکی من از سرماخوردگی درد نیست. تب نیست. لذت حضور مادرم است. فرشتهای به غایت زیبا و صبور.
- ۹۹/۰۸/۱۴
چقد نابِ نوشته هاتون...