دیر و دور

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

 

زمانی که در دانشگاه شیراز کتابفروشی داشتم، ارتباطم با جماعت به قول خودشان روشنفکر بیشتر از همیشه بود. نه برای من و نه برای خودشان مبانی و اصول این فرقه یا جریان یا جمعیت یا دسته و گروه مشخص نبود. البته آن‌ها با واژه‌های فهم‌نکرده‌ی جهان‌وطنی و بی‌چارچوبی به این بی‌هویتی خودشان افتخار می‌کردند. من اما واقعاً قصد داشتم معیاری برای شناختشان بیابم و تناقض‌های عجیبشان را درک کنم. نمی‌توانستم و چقدر درد می‌کشیدم از اینکه  نمی‌توانم. برخورد من با این گروه‌ها عمیق بود و در عمق مطلقاً هیچ چیزی پیدا نمی‌کردم. هیچ ریشه و هیچ اندیشه و هیچ هویت و هیچ انگیزه‌ی متعالی و هیچ.

اشتباه من برخورد عمیق بود. این جماعت خلاصه شده بود در نسبت‌ها و رفتارهایی بدون عبور از لایه‌ی تفکر. سطحی از فرهنگ بی‌‌هویت و معمولا ناماندگار. شرح تمام آن رفتارهای سطحی و متناقض رنج‌نامه‌ای خواهد شد که از حوصلهٔ وبلاگ‌نویسی خارج است. قصدم اشاره‌ به بخشی از آداب روشنفکری ست که با بدحالی این روزهایم نسبتی دارد. قصدم اشاره به کالایی ست که این جماعت بین خودشان ردوبدل می‌کردند و به میزانی که این کالا نشئه‌شان می‌کرد، بهش جایگاه می‌دادند. کالایی که در محفل‌های خصوصی و جمع‌های عمومی لای انگشت‌هایشان می‌گرفتند، بهش پک می‌زند و دودش را فرو می‌کردند توی چشم بقیه. منظورم سیگار نیست، منظورم زن است. آن هم نه هر زنی، به‌قول آلدوس هاکسلی زن پروار!

جریان روشنفکری (اگر بتوان از واژه‌ی جریان» استفاده کرد) یک جریان مردانه است و زن کالای فرمایشی آن‌. محفل‌آرا. چرخ‌دنده‌ای برای تحرک. کاتالیزوری برای ایجاد جمعیت‌ها و دسته‌ها. جریان روشنفکری یک جریان مردانه است. شبیه به تمام سیستم‌های دنیای مدرن. واکنش به این جبر تاریخی جنبش فمینیستی بود و دنیای سرمایه‌داری، این جنبش را هم مثل تمام جنبش‌های ضد مدرنیته (مثل جنبش‌های محیط زیستی و ضد پسماند و صلح‌طلب و ضد فقر و ضد جنگ و باقی جنبش‌ها) درخدمت خود، مسخ کرد. شرح این رنج‌نامه هم باشد برای وقتی دیگر. قصدم از بیان این مقدمه رسیدن به حال ناخوش این روزهای ایران است.

جریانی به‌شدت مردانه به‌بهانه‌ی زن و زندگی و آزادی، قصد ویران‌کردن دارد. جایگاه زن در این پرخاشگری فقط کاتالیزور است. بهانه‌ای برای شروع. موضوعی برای شعارسازی. ویترینی برای ادامه و شعله‌ور ماندن ماجرا. نقابی برای لطیف‌کردن تعرض و تجاوز و پرخاشگری... پرخاشگری‌های کاملا مردانه. چسباندن بدن بی‌جان بسیجی با چسب فوری به آسفالت خیابان. شکنجه با مشت و لگد و سنگ. سوزاندن انسان و سنگ زدن به جسم درحال سوختنش. لخت کردن و فیلم گرفتن و بعد شکنجه و کشتن. سوزاندن خانه و وسایل. نشان دادن انگشت وسط که نمادی از تجاوز مردانه است، به عنوان تهدید در تجمع‌ها. تهدید به تجاوز مردانه با فحش‌های رکیک در دانشگاه‌ها و بعد در خیابان. نمایش لباس‌های زنانه‌‌‌ی خانه‌هایی که بهش حمله کرده‌اند، برای تحقیر و البته تهدید به تجاوز مردانه.

قصد ندارم تمام مصداق‌های متناقض با این شعار را از شروع این ماجرا تا حالای روشن‌تر شدن قصه ردیف کنم. می‌خواهم بگویم زن‌ در تمام این پرخاشگری‌های مردانه، حضور دارد. از او به‌عنوان کاتالیزور استفاده می‌شود. مثل وقتی در انقلاب صنعتی نیروی کار کم‌توقع برای کارهای سنگین کارخانه‌ها وجود نداشت و باید زن‌ها را برای چرخاندن چرخ‌های سنگین سرمایه‌داری، احمق می‌کردند. زنی زیبا که دستمالی به سرش بسته و آستین‌هایش را بالا داده و دست راستش را مشت کرده و بازویش را سفت گرفته و با دست چپش روی بازوی راستش می‌زند و رو به‌ دوربین اخم می‌کند.

 

پ.ن:

عنوان بخشی از کتاب «دنیای قشنگ نو» نوشته‌ی آلدوس هاکسلی است. 

  • رضا پیران

نظرات (۱۲)

  • شاگرد بنّا
  • روغن فکرها!

  • واقعیت سوسک زده
  • سیاه فکری بی ریشه ، آویزان به ژست تا فکر . 

     

    جلال این جماعت رو خوب شناخت که دربارشون میگفت : به هیچ چیز اعتقاد ندارد . اما به هیچ چیز هم بی اعتقاد نیستند !!!😄
    بیخود نیست که بیش از پنجاه سال بعد از مرگش هم هنوز مغضوب این جماعته .

    اون‌ها که تکلیفشون روشنه.

    اما من یک آشفتگی در نگاه به نقش و هویت زن رو توی اندیشمندان اسلامی هم می‌بینم.

  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • چه خوب بود. سپاس

     

    حال بهم زن ترش تازه اینه که خانمهای این جمع ها، اظهار میکنند، مردان شریفی هم هستند که فارغ از نگاه جنسی و جنسیت زده به عنوان رفیق و همدم با آنها مأنست دارند.

    نام وبلاگ‌تان را از لیست وبلاگ‌هایی که دنبال‌شان می‌کنم، حذف کردم.

  • جولیک ‌‌‌‌‌
  • ما سر به کدوم سنگ بکوبیم که شما برای ما و خواسته‌های ما و کنش‌های ما هم اررشی قائل بشید. کشته شیم، کتک بخوریم، تبعید و زندانی و شکنجه شیم، باز شما پا روی هم بندازید که بله یک عده مرد این‌ها رو بازی دادن برای مقاصد خودشون، وگرنه زن که خواسته‌ای نداره. زن که شکایتی نداره. زن که ترجیح و علاقه‌ای نداره که بیفته دنبالش و بابتش سختی بکشه.

    من شما رو به عنوان آدم فهمیده‌ی خوش‌قلمی دنبال می‌کردم. توقع نداشتم پرده‌ها بیفته و با این نگاه جنسیت‌زده مواجه بشم. به خیالتون این وسط ترحمی هم کردید به زن و مقام ریحانه‌‌وارش رو ارج نهادید، پدرانه دست کشیدید به سرش که عزیزم، برگرد به پستو، بازیچه‌ی این مرد‌ها نشو.

     

    تاسف. تاسف. تاسف.

    تهوع‌آورترین پستی بود که از آدمی که زمانی عاقل می‌پنداشتمش خوندم و با افتخار، برای همیشه از لیست وبلاگ‌هایی که دنبال می‌کنم بیرون انداختمش. 

    آقای پیران 

    اگر توجه کنید خود این جمله نقل شده در عنوان هم ، گوینده اش یک مرد است و از همان دیدگاه مردانه ای که نقدش کرده اید، به زن نگاه می‌کند. این خود هاکسلی است که تصور می‌کند یا به عبارتی زن را متهم می‌کند به اینکه: زن درباره خودش همان فکری را دارد که او (مرد) درباره اش دارد. اوست که حتی 'نگاه مردها به زن' را به 'نگاه زن به خودش' تحمیل می‌کنند. حالا گوشت باشد یا عروسک یا سرگرمی و بازیچه و هر چی...

    و اگر زن بخواهد با این نگاه بجنگد، از آنجا که مرد همین جنگیدن را هم خوشش می‌آید و می پسندد، باز هم زن همان عروسک و بازیچه و سرگرمی خواهد بود. این بار یک عروسک جنگنده.  یک گلادیاتور مونث. یک فمینیست.

     اما اگر از سمت زن بخواهید بدانید ، اشتباه و گناه بزرگ زن آن است که مذکرهایی را که او را یک اسباب بازی می بینند و می‌دانند،  آدم حساب کند، در حالی چنین کسانی شأن و ارزش آدم حساب شدن ندارند. 

  • مخاطب چند ساله
  • با عرض معذرت کلامتون چندش آور و دست دوم و پر از مغلطه ست. فارغ از اعتقاداتمون که زمین و آسمون بینش فرق بود می خوندم اینجا رو، تمام چیزهایی که گفتید از قماش خودتون برمیاد در خفا و خلوت آن کار دیگر می کنید. معمولا اعتقادات و اعمال شون چنان فاصله ای داره که تناقض واقعی اونجا خودشون رو نشون میده و مثال ها بسیار، بی انصافی، دگم بودن و پشت باطل ایستادن رو با کلمه هاتون نمیتونید تزئین کنید و به خورد مخاطب بدید. من هم شما رو برای همیشه از لیست وبلاگ های خواندنی خط می زنم. 

    عصبانی میشن چون نشون دادن تناقض هاشون کفر خودشون رو هم در میاره:)))))

  • فاطمه قلی‌پور
  • ولی عجب کامنتایی واااای چقد خندیدم خدایی XD

     

     

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی