دیر و دور

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

آب‌نبات هل‌دار

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۲، ۰۶:۲۸ ق.ظ

از آخرین کتابی که با این سرعت تمامش کردم، ماه‌ها می‌گذرد و از آخرین باری که تا صبح پای یک کتاب بیدار ماندم، سال‌ها. توقع نداشتم. نه از سوره‌ی مهر، نه از مهرداد صدقی، نه از خودم. کاش آن بالای جلد کتاب نمی‌نوشتند «داستان طنز». همین ترکیب سال‌ها مانع شد که کتاب را بخوانم. «طنز» هم از آن واژه‌هایی‌ست که حسابی دستمالی‌اش کرده‌اند. مثل «عشق»، مثل «صلح»، مثل «موفقیت». معمولاً ازش فرار می‌کنم. مخصوصاً اگر این‌طور گل‌درشت بکوبند بالای جلد کتاب. با این حال اعتراف می‌کنم تعداد خنده‌هایی که لابه‌لای صفحات کتاب از دهنم بیرون ریخت و نتوانستم آبروداری کنم، از دستم در رفته. 

  • رضا پیران

نظرات (۳)

به پیشنهاد یکی از دوستام این کتاب و خوندم و تنها کتابی بود که علاوه بر خندیدن های مدام (جوری که خونواده نگاه میکردن که یعنی این دختر چی میخونه که اینجوری میخنده) لبخند رو داشتم از ابتدای خوندن تا انتها ...

البته که هنوز جلدای بعدی رو نخوندم و نمیدونم به همین خوبی هست یا نه

سلام

چه خوشحالم که هنوز می‌نویسید :)

زین‌پس دوباره می‌خوانم‌تان

برقرار باشید ان‌شاءالله 🌱

  • درس ۵ عربی نهم
  • ای کاش اطلاعات بیشتری در مورد جزییات کتاب مینوشتید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی