.
شنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۷ ب.ظ
کتاب را گذاشتم توی پلاستیک و باقی پولش را انداختم کنار کتاب. به چشم هام خیره شده بود اما به چشم هاش نگاه نکردم. پرسید قشنگه؟ خواستم بگویم کمتر از شما، گفتم خیلی !
- ۹۴/۰۹/۱۴
کتابِ شعر در دستت،
می نشینیم رویِ نیمکت ِ رو به دریا
تو برایم شعر می خوانی
و من،
زیر چشمی نگاهت می کنم و
می گویم:
به به...
«عشق آباد»
سلام :)
یه جا دیدمتون،اسم وبلاگتون گفت بیام بخونم
فقط اسمش گفت ها :))
نوشتنتون رو دوست دارم،نمیدونم چرا ولی خب
حس خوبی میده :) همین :/
بنویسید،بازم ... میخونم :)
از دور ... دوووور .... :/