حاضری خودت را چند بفروشی؟
من امروز خودم را به چندرغاز ریال رایج جمهوری اسلامی، به مدت شش ماه فروختم. خودم را به همراه باورهایم و انبوه فحشهایم به سرمایهداری.
پ.ن:
هنوز قرارداد را امضا نکردهام. اگر امضا کردم و بعد، روزیروزگاری درمورد آزادگی و شرافت و تنندادن به کارِ کارمندی و خیانتِ سرمایهداری کلمهای نوشتم، با پشت دست بکوبید توی دهانم.
بعداًنوشت:
خب خداراشکر باز هم میتوانم حرفهای درست را گندهگویی کنم. باز هم میتوانم باد بیاندازم توی گلوم، سرم را بالا بگیرم و بگویم من دامنم تر نشد. باز هم میتوانم کوه ادعا باشم. باز هم میتوانم حالبههمزنترین موجودی که میشناسم بشوم. قرارداد امضا نشد. نه اینکه من امضاش نکرده باشم. خودش امضا نشد! گرهی بهوجود آمد که من تویش نقشی نداشتم. حالا میخواهم با بیشرمی روغن ریخته را نذر امامزاده کنم؟ آهای، رضا پیزوری! بیخیال. حنات دیگر رنگی ندارد.